مارال زارعیمارال زارعی، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

مارال همه زندگیم

روز تولدت

مارال قشنگم بالاخره دومین تولدت هم رسید . بازم مثل همیشه ماه شدی . خودم که خیلی به نازی و خوشگلیت بالیدم . خانوم شده بودی. تولد پروانه ایت ساعت 3 بعد ازظهر شروع می شد . که اولین مهمون شما آنیتاجون بود و زودتر ازهمه ساعت 2:30 خودشو رسونده بود به تولد تو گلم . بعدش سویل جون اومد که پشت سرش عمو شادی . عمو شادی اومد ،  تو گلم با تعجب همش نگاش می کردی نه سلام دادی نه از جات پا شدی فقط  نگاش می کردی .  حدس زدم برخلاف همیشه که حتی وقتی با شنیدن اسمش ذوق می کردی الان که این همه نزدیکته داری می ترسی. ای...... بچه ها یکی یکی اومدن و جشن شروع شد . عمو شادی که مراسمو مدیریت میکرد همه مهمونا و شما  رو گرفت به توپ خنده ...
25 آذر 1391

عذرخواهی و نوید جشن تولد

سلام دخملم اول از همه ببخشید که طی این مدت اینجا سر نزدم ولی بذار برات بگم که مامانی تو هفته گذشته برات چیکارا کرده  تولدت نزدیکه این دومین تولدت گلم ، یا به قولی دو تا بهار تا حالا دیدی . که انشاءاله صدومیش. اول ازهمه یک هفته پیش رفتم برات چکمه بگیرم که اون پاهای توپولت سردش نشه . خیلی بامزه رفتار می کردی .... می رسیدم جلوی ویترین هر مغازه ای  کافی بود منو بابایی بهم بگیم که این پوتین هم قشنگه تو زود درو هل میدادی که باز بشه هم اینکه برات درو باز می کردیم می رفتی می شستی رو صندلی ، کفشاتم در می آوردی تا ما بگم اون کفشو بدن تو امتحان کنی. الحق که خواهززاده پَسا خالتی. بلاخره یک جفت خوشگلشو برات گرفتیم که مبا...
25 آذر 1391
1