روز تولدت
مارال قشنگم بالاخره دومین تولدت هم رسید . بازم مثل همیشه ماه شدی . خودم که خیلی به نازی و خوشگلیت بالیدم . خانوم شده بودی. تولد پروانه ایت ساعت 3 بعد ازظهر شروع می شد . که اولین مهمون شما آنیتاجون بود و زودتر ازهمه ساعت 2:30 خودشو رسونده بود به تولد تو گلم . بعدش سویل جون اومد که پشت سرش عمو شادی . عمو شادی اومد ، تو گلم با تعجب همش نگاش می کردی نه سلام دادی نه از جات پا شدی فقط نگاش می کردی . حدس زدم برخلاف همیشه که حتی وقتی با شنیدن اسمش ذوق می کردی الان که این همه نزدیکته داری می ترسی. ای...... بچه ها یکی یکی اومدن و جشن شروع شد . عمو شادی که مراسمو مدیریت میکرد همه مهمونا و شما رو گرفت به توپ خنده ...